یکشنبه ۲۳ شهریور ۰۴

انشاء درمورد بهار

۷۹ بازديد

مقدمه :

من فصل بهار  را خيلي دوست دارم

و ميخواهم در مورد زيبايي ها و قشنگي هاي بهار با شما صحبت كنم . 

هر كسي يك فصلي را دوست دارد و من هم فصل بهار را دوست دارم

چون انگار همه چيز دوباره زنده شده است . همه خوشحال هستند چون عيد است

و همه به مهماني ميروند لباس نو ميخرند و ميپوشند و خوراكي هاي خوشمزه به هم تعارف ميكنند

بچه ها هم چون عيدي ميگيرند و به خانه بچه هاي ديگر ميروند خوشحال هستند

در فصل بهار ما به ۱۳ به در ميرويم و آنجا بازي ميكنيم ، ميخنديم ، آتش روشن ميكنيم و سيب زميني كباب ميكنيم

تاب بازي ميكنيم و يا توپ بازي ميكنيم . و خيلي خوش ميگذرد .

وقتي زمستان است درخت ها برگ ندارند و ترسناك ميشوند اما وقتي بهار ميشود همه چيز سر سبز ميشود

و درخت ها شكوفه هاي زيبا ميدهند و يا گل ميدهند .

من دوست دارم وقتي بهار ميشود به طبيعت بروم و درخت ها و گل ها و چشمه ها را نگاه كنم .

من فكر ميكنم بهار از همه فصل ها قشنگ تر است و آدم ميتواند هر جا خواست برود .

در بهار آدم نه سردش ميشود نه گرمش ميشود و هوا خيلي خوب است.

گاهي در بهار باران مي آيد ، من باران را خيلي دوست دارم

چون فكر ميكنم درخت ها و گل ها تشنه هستند و وقتي باران مي آيد آب ميخورند و سير ميشوند.

ما در بهار نشانه هاي قدرت خدا را مي بينيم كه همه جا را قشنگ كرده است و متوجه ميشويم خدا چقدر مهربان است.

نتيجه گيري : بهار قشنگ ترين فصل سال است و ما از خدا به خاطر اين همه قشنگي در بهار سپاسگذاريم. اين بود انشاي من .

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.