مقدمه :
من فصل بهار را خيلي دوست دارم
و ميخواهم در مورد زيبايي ها و قشنگي هاي بهار با شما صحبت كنم .
هر كسي يك فصلي را دوست دارد و من هم فصل بهار را دوست دارم
چون انگار همه چيز دوباره زنده شده است . همه خوشحال هستند چون عيد است
و همه به مهماني ميروند لباس نو ميخرند و ميپوشند و خوراكي هاي خوشمزه به هم تعارف ميكنند
بچه ها هم چون عيدي ميگيرند و به خانه بچه هاي ديگر ميروند خوشحال هستند
در فصل بهار ما به ۱۳ به در ميرويم و آنجا بازي ميكنيم ، ميخنديم ، آتش روشن ميكنيم و سيب زميني كباب ميكنيم
تاب بازي ميكنيم و يا توپ بازي ميكنيم . و خيلي خوش ميگذرد .
وقتي زمستان است درخت ها برگ ندارند و ترسناك ميشوند اما وقتي بهار ميشود همه چيز سر سبز ميشود
و درخت ها شكوفه هاي زيبا ميدهند و يا گل ميدهند .
من دوست دارم وقتي بهار ميشود به طبيعت بروم و درخت ها و گل ها و چشمه ها را نگاه كنم .
من فكر ميكنم بهار از همه فصل ها قشنگ تر است و آدم ميتواند هر جا خواست برود .
در بهار آدم نه سردش ميشود نه گرمش ميشود و هوا خيلي خوب است.
گاهي در بهار باران مي آيد ، من باران را خيلي دوست دارم
چون فكر ميكنم درخت ها و گل ها تشنه هستند و وقتي باران مي آيد آب ميخورند و سير ميشوند.
ما در بهار نشانه هاي قدرت خدا را مي بينيم كه همه جا را قشنگ كرده است و متوجه ميشويم خدا چقدر مهربان است.
نتيجه گيري : بهار قشنگ ترين فصل سال است و ما از خدا به خاطر اين همه قشنگي در بهار سپاسگذاريم. اين بود انشاي من .